چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است

دل آزاده ام از صبح طربناک تر است

عاشقی مایه شادی بود و گنج مراد

دل خالی ز محبت صدف بی گوهر است

جلوه برق شتابنده بود جلوه عمر

مگذر از باده مستانه که شب در گذر است

لب فروبسته ام از ناله و فریاد ولی

دل ماتمزده در سینه من نوحه گر است

گریه و خنده آهسته و پیوسته من

همچو شمع سحر آمیخته با یکدیگر است

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست

ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

خاک شیراز که سرمنزل عشق است و امید

قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است

سرخوش از ناله مستانه سعدی است رهی

همه گویند ولی گفته سعدی دگر است

خنده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود کلیپ جدید خاطره بازی اسپرت دوربین | ویدئو دیتا پروژکتور ، وایت برد هوشمند و پرده نمایش ، ویدئو دیتا پروژکتور ، وایت برد هوشمند ، پرده نمایش پروژه-پایان نامه-تحقیق-مقاله-کاراموزی نقد فیلم دانلود بازی و برنامه شاتل فایل خدمات کولر گازی 09125042902